من و علی نصیریان با هم به بیابان های اطراف تهران می رفتیم و تمرین صدا و بیان می کردیم. حس ناشناخته ای ما را به دنبال خود می کشید، میل وافر به تئاتر، شیفتگی محض به بازیگری، نویسندگی و کارگردانی. ما در جست و جوی چیزی بودیم که خودمان هم آن را نمی شناختیم ولی می خواستیم خود را فدای آن کنیم و همه ی عمر و زندگی مان را برایش بگذاریم و آن، تئاتر بود...
کتاب تئاتر ایران در گذر زمان 5