بینشی به زندگی برجسته ترین نویسنده ی داستان های جنایی در جهان.
تصویری کامل و پرجزئیات از جهان کریستی.
این کتاب یک گوهر است: بدیع، هوشمندانه و قابل اطمینان.
جاده بارتون در تورکی، سراشیبی تندی است و بالای آن چیزی برای دیدن وجود ندارد. آنجا خانه ای است که آگاتا کریستی در آن متولد شد. امروز فقط تخیل است که می تواند این منطقه را به زندگی بازگرداند.
آگاتا در تمام زندگی، عاشق کودکی اش، و خانه ی خانواده اش، اشفیلد، صحنه ی رویاهای کودکی اش بود. او پیوسته در تمام عمر به این رویاها می اندیشید. وقتی آن منطقه در دهه ی 60، بیست سال پس از این که فروخته شد، تخریب شد - شاید به عنوان مدرکی برای این که او بزرگ شده است؟ - او مثل کودکی گریه کرد.
شک او به آینده در یکی از آخرین کتاب هایش، مسافر فرانکفورت، که در هشتاد سالگی نوشت، شروع شد: «چه دنیایی شده این روزها... همه چیز از تمامیت زمان استفاده می کند تا احساسات را برانگیزد. انضباط؟ ممانعت؟ هیچ یک از این ها دیگر برای هیچ چیزی به حساب نمی آید. هیچ چیز مهم نیست، جز احساس کردن. چه جور دنیایی... ممکن است ساخته شود؟»