غصه، لعنتی مثل هشت پا لیز و چسبناک است. هر کدام از پاهایش را بگیری، یک پای دیگرش را فرو می کند توی یک جای آدم. فقط هشت تا پا هم ندارد. هشت پایی است که هزار تا پا دارد. از دیشب با همه ی پاهایش چسبیده بود به من و ولم نمی کرد. سر کلاس یک پایش را کرده بود توی گوش هایم و نمی گذاشت حرف های خانم رضوانی را درست وحسابی بشنوم، یکی دیگر از پاهایش را هم فرو کرده بود توی گلویم و پیچیده بود دور معده ام و هی فشارش می داد.
کتاب کله کرگدن در غار آشوکا