کتاب 101 سوالی که در دهه بیست زندگی باید از خود بپرسید

101 Questions You Need to Ask in Your Twenties
و صادقانه بگویم ، در دهه سی هم همینطور
کد کتاب : 23221
مترجم :
شابک : 978-6004612043
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 256
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2018
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 11
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب 101 سوالی که در دهه بیست زندگی باید از خود بپرسید اثر پل انگون

برای یافتن پاسخ های مهم زندگی در 20 سالگی ، باید با سوالات خوب شروع کنید. نویسنده ، سخنران و وبلاگ نویس پل انگون کتاب
«101 سوالی که در دهه بیست زندگی باید از خود بپرسید» (و صادقانه بگویم ، در دهه سی هم همینطور) را به بیست سالگی و سوالات اساسی آن اختصاص داده است. او به دنبال یافتن سوالات اساسی در زندگی است. سوالات به ظاهر ساده اما چالش برانگیزی چون:

بهترین راه برای دانستن اینکه آیا واقعا آماده ازدواج هستید چیست؟
آینده کار به کجا می انجامد و امروز داشتن یک شغل موفق چگونه است؟
وقتی نمی دانم چه چیزی را انتخاب کنم چگونه می توانم چیز جدیدی راانتخاب کنم؟
در تصمیم گیری های مهم چگونه می توانیم از تردید به یقین برسیم؟
چرا برخی از افراد ازدواج های عالی دارند در حالی که دیگران اینگونه نیستند؟
آیا من طرف دیگر عکسهای اینستاگرام افراد را می بینم (می دانید ، طرفی که آنها دقیقا از آن عکس نمی گذارند)؟
نکات محوری داستان من کدامند؟

این کتاب به جوانان کمک می کند تا آگاهی بیشتری نسبت به خود و هم نسلانشان بدست آورند. در می یابند که چگونه می توانند از بحران های موجود در این سن به ترفند هایی ساده عبور کنند و مسیر پرفراز و نشیب زندگی خود را هموار تر سازند.

کتاب 101 سوالی که در دهه بیست زندگی باید از خود بپرسید

پل انگون
پل انگون نویسنده آمریکایی متولد 1983 می باشد.
دسته بندی های کتاب 101 سوالی که در دهه بیست زندگی باید از خود بپرسید
قسمت هایی از کتاب 101 سوالی که در دهه بیست زندگی باید از خود بپرسید (لذت متن)
یک بار، به عنوان مسئول جذب دانشجو در دانشگاه، می بایست ماه ها پشت میز می نشستم و تمام تلاشم را می کردم تا با دانش آموزان دبیرستانی ارتباط برقرار کنم و دربارۀ دانشگاهم با آن ها صحبت کنم. نمی دانید چقدر از آن دانش آموزانی که حتی اگر چندان هم به دانشگاه من علاقه نشان نمی دادند اما جلو می آمدند، دست می دادند، به چشمانم نگاه می کردند و با من صحبت می کردند، ممنونم.

بعضی از آن دانش آموزانی که بعدها وارد دانشگاه شدند از آن دسته دانش آموزانی نبودند که نمرات درخشانی گرفته باشند تا از طریق آن وارد دانشگاه شوند، اما با این وجود پرونده شان را به مسئول پذیرش ارجاع می دادم و از او می خواستم هر چند نفر از آن ها را که می تواند بپذیرد؛ فقط به این خاطر که با جلو آمدن و حرف زدن با من، مرا تحت تأثیر خود قرار داده بودند. آن ها برای من بیش از یک تکه کاغذ بودند، آن ها افرادی بودند که دوست داشتم شاهد موفقیتشان باشم.

بنابراین من همه را تشویق می کنم به همایش ها بروند و کاری که اسمش را «سرگردان عجیب و غریب» گذاشته ام انجام دهند. بدون هیچ صحبت خاصی، بدون هیچ برنامه ریزی ای، فقط در اطراف بچرخید و با افراد مختلف آشنا شوید. می توانم بگویم بسیاری از موفقیت های شغلی ام در همایش ها اتفاق افتاده است، چون خودم پروژۀ «سرگردان عجیب وغریب» را انجام داده ام. خدا را شکر من در عجیب و غریب بودن حرف ندارم.