مقصود از ایمان
تکیه کردن بر خوبی و زیبایی
و دانایی مطلق است که خداست
و می توان بر او تکیه کرد
و در زیر سایه او پناه گرفت
و به پشتوانه او با اقتدار تمام
در مقابل هر جهل و ظلم و شرارت ایستاد
ایمان به خدا همان مقام امن است
که در آن آدمی را
هیچ هراس و نگرانی
از کسی نیست
زیرا با قدرت مطلق
پیوند و دوستی و آشنایی
برقرار کرده است
چنین کس می تواند
بی هراس و تشویش
در جهان عیش و عشرت کند
و طبیعتأ دیگران را نیز
به این مقام فرا خواند که
با حق باشید
و حق بگویید
و حق بشنوید
و حق را بجای آورید
و در این راه شکیبایی
و پایداری کنید
زیرا پیروزی با شماست
و نیز در این دوران کوتاه عمر
با هم به مهربانی و خلق خوش
و خدمت و مرحمت زندگی کنید
این است معنی عیاری و زیرکی
و رندی و هوشمندی در کلام حافظ و سعدی
«پاک و ناپاک یکسان نیست»
(ای رسول ما) بگو هرگز پاک و ناپاک یکسان نیست
هرچند که کثرت ناپاکی ها شما را به اعجاب آورد.
پس ای صاحبان خرد از خدا بترسید باشد که رستگار شوید.
شگفتا که با مردم سخن بدیهی باید گفت!
چه کسی نمی داند پاکی و ناپاکی یکسان نیست؟
امّا از مشاهدۀ ناپاکی ها و زشتی ها که در جهان هست
چنین بر می آید که بسیاری از مردمان این اصل عدم برابری پاکی و ناپاکی را
در دل نپذیرفته اند زیرا اگر به راستی آدمی بپذیرد که پاکی بهتر از ناپاکی است
و راستی بهتر از دروغ و نادرستی است هرگز به نادرستی تن در نمی دهد.
امّا گویی در درونش وسوسه ای هست که این نابرابری را انکار می کند
و این سخن سقراط که گفت فضیلت در علم است به همین معناست که
حقیقت علمْ انسان را به فضیلت رهنمون می شود
و این که می بینیم بسیاری از مردمان به ظاهر به این نابرابری خوبی و بدی علم دارند،
امّا بدان عمل نمی کنند نشان آن است که به حقیقت علم نرسیده اند.