پس از آفرینش آدم، فرشتگان به درگاه خداوندی اعتراض کردند که این آدمیان با این کثرت گناهانشان، چگونه نزد تو قرب بیشتری دارند؟ پاسخ آمد که ایشان را چیزی است که ارزش بندگی شان را صد چندان عبادت شما می کند، و آن شهوت است، که ایشان دارند و شما نه. فرشتگان گفتند که امتحانی باید. پس سه تن را برگزیدند: عزازیل، هاروت و ماروت، تا بر صورت آدمیان به زمین آیند، و از گناهان آدمیان، از زنا و شرب خمر و افشای اسم اعظم اجتناب کنند و معلوم شود که بندگی با وجود شهوت چندان هم دشوار نیست. عزازیل پوزش خواست و منصرف شد. هاروت و ماروت بر سرزمین بابل فرود آمدند و مدتی در میان مردم به قضاوت نشستند. تا آن که زهره وشی زهره نام، به شکایت از شوی خویش به نزد ایشان آمد. دو فرشته دل بدو باختند و او از تفویض سر باز زد، الّا آن که اسم اعظم را برایش فاش سازند. و بعد در مجلس شراب و گناه، اسم اعظم را خواند و به آسمان بر شد، و دو فرشته ی خاسر را بر جای گذاشت تا به مجازات گناهانشان، تا پایان دنیا واژگونه از چاه بابل آویزان شوند. قزوینی در آثار البلاد گوید: مجاهد نقل می کند که در سرزمین بابل آن دو را به شکل دو کوه عظیم سر به زیر آورده دیده است.