بهزاد گلپایگانی را باید در روح زمانۀ خود جست: هنر مدرن چند صباحی است که به واسطۀ فرنگ رفته ها سر از گالری ها و دانشکده ها درآورده، استفاده از حروف و نوشتار به مثابۀ عناصر تصویری از سوی برخی از این هنرمندان و به طور مشخص در «جنبش سقاخانه» باب شده، به مجسمه ها و بوم های نقاشی راه یافته است. در دیگرسو، طراحی گرافیک با آنکه پویا و رو به جلو در حرکت است، اما اعتنای چندانی به قابلیت های تصویری حروف و کلمات ندارد. استفاده از تصویرسازی دغدغۀ اصلی در طراحی گرافیک است. اغلب طراحان صاحب نام فارغ التحصیلان رشتۀ نقاشی هستند. کارها بر مدار تصویرگری در حرکت اند و حروف در فضاهای خالی و پس زمینه ها صرفا برای انتقال اطلاعات جای داده می شوند. در این دوره تنها بعضی از طراحان آن هم در نمونه هایی انگشت شمار از حروف و کلمات به عنوان بازیگران اصلی کارها استفاده کرده اند. در این میان اما حساب یک نفر با دیگر طراحات گرافیک آن دوران کاملا جداست.