1. خانه
  2. /
  3. کتاب مادر، عشق و دیگر هیچ

کتاب مادر، عشق و دیگر هیچ

1 از 1 رأی

کتاب مادر، عشق و دیگر هیچ

Mother, love and nothing else
انتشارات: قطره
ناموجود
11000
درباره جمال میرصادقی
درباره جمال میرصادقی
جمال میرصادقی (زاده ۱۹ اردیبهشت ۱۳۱۲) نویسنده ایرانی است. او دانش‌آموختهٔ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران است و تا کنون حدود ۴۳ جلد کتاب، رمان، داستان بلند و نقد ادبی و مجموعه مقالات، از او منتشر شده‌است. مال میرصادقی در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۱۲ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. فارغ‌التحصیل دانشکده ادبیات و علوم انسانی از دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی است. جمال میرصادقی مشاغل گوناگونی داشته‌است. کارگری، معلمی، کتابدار دانشسرای تربیت معلم، کارشناس آزمون سازی در سازمان امور اداری و استخدامی کشور، مسوول اسناد قدیمی در سازمان اسناد ملی ایران و مدرس دانشگاه در رشته ادبیات و ادبیات داستانی. در دوره دراز کار نویسندگی، داستان‌های کوتاه و بلند بسیار و ده رمان نوشته‌است که برخی از آن‌ها به زبان‌های آلمانی، انگلیسی، ارمنی، ایتالیایی، روسی، رومانیایی، عبری، عربی، مجاری، هندو، اردو و چینی ترجمه شده‌اند.
جمال میر صادقی نویسنده بزرگی است که کمتر در محافل و مجالس ادبی - فرهنگی دیده شده. وی از سنین نوجوانی شروع به نوشتن کرده‌است و اولین داستانش در سال ۳۷ در مسابقه مجله سخن که پرویز ناتل خانلری آن را منتشر می‌کرد، برنده و چاپ شد. اولین مجموعه داستان او با نام «شاهزاده خانم سبز چشم» در سال ۴۱ منتشر شده‌است. نام این کتاب در چاپ‌های بعدی به «مسافرهای شب» تغییر یافت. میرصادقی نویسنده تک رویی است که معمولاً آرام و بی سر و صدا به کار خود می‌پردازد. در سال‌های دور جلال آل احمد و ابراهیم گلستان از منتقدان سرسخت او بودند. او چند سالی است که دیگرعضو کانون نویسندگان نیست. میرصادقی ۲۸ کتاب در زمینه داستان کوتاه، رمان و پژوهش ادبی منتشر کرده‌است. بعضی از آثار منتشر شده اوست فیلم زندگی جمال میرصادقی به نام «چراغ ها» توسط علی زارع قنات نوی ساخته شده‌است.
قسمت هایی از کتاب مادر، عشق و دیگر هیچ

«بارون گرفت، چه بارونی، جر و جر. خواستن یه جا پیدا کنن که بارون بهشون نخوره. این ور می رفتن، اون ور می رفتن، دنبال یه جا می گشتن. یه هو یه صدایی اومد: آهای ماه پری، آهای خورشید پری... برگشتن دیدن یه سنگ کوچولو دل تاریک شو واسه اون ها وا کرده، بیاین تو این جا بارون نخورین. ماه پری و خورشید پری دست همو گرفتن و رفتن تو دل تاریک سنگ کوچولو.» «اون وقت چی شد؟» «دل تاریک سنگ، روشن روشن شد.» «اون وقت چی شد؟» «هم دیگه رو بغل کردن و خوابیدن.»»دیگه بیرون نیومدن برن خونشون؟» «نه دیگه مادر، چه جوری می تونستن برگردن خونشون؟ نردبون شون شکسته بود.» «همین جور تو دل سنگ کوچولو موندن؟» «آره مادر، سنگ دیگه سنگ نبود، شده بود یه جواهر قیمتی.» «دیگه هیچ وقت و هیچ وقت، از خواب بیدار نشدن؟» «نه مادر، ماه پری ها و خورشید پری ها اومدن اون ها رو با خودشون بردن به آسمون. مثه آدمایی که دیگه بیدار نمی شن و می رن آسمون.» «تو هم می ری آسمون؟» «آره مادر، من هم می رم آسمون، همه می رن آسمون.»

مقالات مرتبط با کتاب مادر، عشق و دیگر هیچ
توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»
توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»
ادامه مقاله
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب مادر، عشق و دیگر هیچ" ثبت می‌کند