کتاب «درآمدی بر متافلسفه» نوشته سورن اورگارد، پل گیلبرت و استفان بروود، مدخلی جامع برای ورود به حوزه متافلسفه است که چیستی، اهداف و روش های خود فلسفه را بررسی می کند. کتاب با پرداختن به این پرسش اساسی آغاز میشود: متافلسفه چیست؟ متافلسفه که اغلب به عنوان فلسفۀ فلسفه توصیف می شود، شامل تأمل در ماهیت تحقیق فلسفی است. به عقیدۀ نویسندگان درک متافلسفه برای هر کسی که درگیر فلسفه است بسیار مهم است، زیرا به روشن شدن هدف و دامنه تلاشهای فلسفی کمک میکند. فصل نخست با عنوان «فلسفه چیست؟» به بررسی تعاریف و مفاهیم مختلف فلسفه میپردازد. نویسندگان دیدگاههای سنتی به فلسفه، مانند جستوجوی حکمت و حقیقت، و همچنین دیدگاههای معاصری که فلسفه را تحلیل زبانی یا مفهومی میدانند، مورد بحث قرار میدهند. فصل دوم با عنوان «فلسفه و علوم انسانی» دربارۀ تعامل فلسفه و با رشتههای علوم انسانی بحث میکند. به بیان نویسندگان فلسفه با چشمانداز اول شخصی که دارد میتواند ذیل علوم انسانی قرار بگیرد تا اینکه بیشتر نزدیک علوم طبیعی باشد. فصل سوم به ماهیت استدلالهای فلسفی و انواع دادههایی که آن استدلالها بر آنها تکیه میکنند، میپردازد. نویسندگان در این فصل درباره نقش شهود، آزمایشهای فکری و تحلیل مفهومی در استدلال فلسفی بحث میکنند. فصل چهارم کتاب به تنازع میان فلسفۀ تحلیلی و قارهای اختصاص یافته است. نویسندگان این سنتها را با هم مقایسه میکنند و در مورد توسعه تاریخی، تفاوتهای روششناختی و چهرههای کلیدی هر کدام بحث میکنند. فصل پنجم به این سوال میپردازد که آیا فلسفه میتواند به حقیقت دست یابد و اگر چنین است، چگونه؟ نویسندگان نظریههای مختلف صدق، از جمله تطابق با واقع، انسجامگرایی، و نظریههای عملگرایانه (پراگماتیستی) را مورد بحث قرار دادهاند. فصل ششم در صدد پاسخ به این پرسش است که «فلسفۀ خوب چیست؟». در این فصل، نویسندگان معیارهای فلسفه خوب را مورد بحث قرار میدهند. به بیان آنها فلسفه خوب باید روشن، دقیق و مرتبط با زندگی واقعی باشد. در نهایت فصل هفتم و آخر به بررسی ارزش عملی فلسفه میپردازد. نویسندگان استدلال میکنند که فلسفه بهعنوان جستوجوی دانش و معرفت، ارزش ذاتی دارد. آنها همچنین ارزش ابزاری فلسفه در توسعه مهارتهای تفکر انتقادی، پرورش ذهن باز و پرداختن به پرسشهای اساسی در مورد وجود انسان و جامعه را نشان میدهند.