« مکتب ادبی، معادل اصطلاح انگلیسی Literary School و به معنای مجموعه سنت ها، هنجارها، اندیشه ها، نظریه ها و ویژگی هایی است که به دلایل اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی در دوره ای خاص در ادبیات یک یا چند کشور نمود می یابد. این مجموعه معمولا در آثار گروهی از صاحبان قلم رخ می نماید و باعث تمایز آن ها در سبک از شاعران و نویسندگان دیگر می شود... هر مکتب با پیروانی که برای خود می یابد دوره ای ویژه، کوتاه یا بلند، را می پیماید و سپس بازمی ایستد. معمولا پایه گذاران هر مکتب خودشان نیز از مشخصه های آثارشان آگاه نبوده و دیگران شیوه های هنری آنان را مشخص و معرفی می کنند. البته این اصل جنبه همگانی ندارد زیرا مکتب هایی هم بوده اند که بنیان گذاران آن ها دانسته و با تصمیمی آگاهانه بیانیه ای درباره آن صادر می کردند پیش از آن که شیوه ای تازه در نگارش آثار ادبی در پیش گیرند؛ مانند سوررئالیست ها و دادائیست ها. » ( انوشه، ۱۳۸۱: ج۲ /۱۲۶۵ ) ویژگی های هر مکتب ادبی در آثار ادبی مربوط به آن نمود می یابد. هر مکتب ادبی معمولا شکل دگرگون شده مکتب پیش از خود یا واکنش و طغیانی در برابر آن است؛ از این رو، می توان گفت که هیچ مکتبی بدون مقدمه پیدا نمی شود و ردّی از ویژگی های بیشتر مکتب های ادبی را در آثار ادبی پیش از آن می توان یافت. برای مثال در انگلستان ادبیات رمانتیک ( ۱۷۸۹-۱۸۳۲ ) واکنشی در برابر ادبیات کلاسیک ( ۱۶۶۰-۱۷۸۹ ) پیش ازآن بود. مهم ترین عامل پیدایی هر مکتب ادبی، نوع نگرشی است که ادیبان هر دوره به واقعیت زندگی، خویشتن و دنیای پیرامون شان دارند. در نتیجه همین نگرش است که بیان هنری، شکل های گوناگونی می یابد و تغییراتی در به کارگیری زبان و شیوه کاربرد واژگان، سرایش شعر و نگارش داستان پیش می آید.