کتاب ماهیت خدا به قلم آلوین پلنتینگا، فیلسوف آمریکایی، مسائل پیرامون بحث واجب الوجود بودن و حاکمیت خداوند را مورد بررسی قرار می دهد. اگر کسی ادعا کند که خداوند دارای ماهیت و ذات است، بنابراین هم واجب الوجود بودن و هم حاکمیت خداوند را محدود کرده است. اگر کسی بخواهد که حاکمیت و واجب الوجودی خداوند را حفظ کند، بنابراین باید منکر این قضیه شود که خداوند ماهیتی دارد. پلنتینگا این مسئله را از چهار روش مورد بررسی و موشکافی قرار می دهد. نخست اینکه ایده ها و عقاید ما در مورد ذات باری تعالی صدق نمی کند. دوم از طریق آموزه ی توماس آکوئیناس در باب بسیطی مطلق الهی. سوم از طریق نومینالیسم یا رئیسم که به هر چیز به شکل یک وجود جزئی غیر وابسته و مجرد می نگرد و چهارم از طریق احتمالات دکارتی.
پلنتینگا در تلاش برای عبور از هر یک از این مواضع، واضحا اظهار می دارد که خداوند دارای ذات و ماهیت است و مشکل است بخواهیم بر یک عقیده استوار مانده و آن را حفظ کنیم که یا خداوند فی نفسه وجود دارد یا یک نسخه ی قدرتمند از حاکمیت او. پلنتیگا درمی یابد که نخست از خود ارجاعی رنج می برد. سپس به آن حمله برده و می گوید که این دیدگاه، خداوند را با یک خاصیت برابر می کند. از نظر او بی معناست که خدا را یک خاصیت و همچنین یک چیز شخصی در نظر بگیریم. بنابراین این موقعیت بیش از این که چیزی را حل کند بر مشکلات می افزاید. پلنتینگا معتقد است که ارزیابی نومینالیسم، به فرد کمک نمی کند که جوابی برای سوالش بیابد، بلکه به او کمک می کند تا متوجه شود، سوال درباره ی هستی شناسی نیست و در واقع درباره ی چگونگی است.
کتاب ماهیت خدا