کتاب هوگو و ژوزفین از ماریا گریپه، خلاصه داستان: نخسین روز سال تحصیلی هست. ماما و ژورفین در در راه مدرسه هستند. صبح قشنگیست. صدای جیر جیرک ها در میان سبزه ها پیچیده است و باد زوره می کشد.
ژوزفین روبانی به موهایش بسته است و کفش هایش نو و براق است. باد تند است و ژوزفین هر چند یک بار می آید دستی به روبانش بزند تا مطمئن شود سرجایش هست. باد، جاده را خاک آلود کرده است و ژوزفین باید مواظب کفش هایش هم باشد که خاکی نشوند. لحظه ای که این دو وارد مدرسه می شوند…
این اثر یکی از کتاب های نوستالژیک دوران کودکی دهه ۵۰ و ۶۰ می باشد.
کتاب هوگو و ژوزفین