داستان لینالونا درباره ی ماجرای دوستی یک دختر خردسال با آدم کوچولویی به اسم لینالوناست. این داستان فانتزی به زبانی کودکانه از مسئله ی حجاب می گوید. دوستی دخترک و لینالونا و صحبت های آن دو درباره ی حجاب با قلمی روان و زیبا این امکان را به مخاطب کم سن و سال خود می دهد تا بدون استفاده از کلمات قلمبه سلمبه با ارزش حجاب آشنا شود. نویسنده با تصویرهای زیبا و رویایی کتاب که با رنگ هایی متنوع و چشم نواز کشیده شده اند، بر جذابیت متن افزوده است.
«سر تکان دادم و دست انداختم دور گردنش. چه قدر خوش حال بودم که برگشته بود و دیگر اخمو نبود. پرسیدم: «چی را می خواستی به من بگویی؟» با خوش حالی گفت:«پس نامه ام را پیدا کردی!» با چشم هایم آره گفتم و دوباره پرسیدم: «چی را می خواستی بگویی؟» کلاهش را کمی جابه جا کرد و گفت: «خیلی فکر خوبی کردی که خودت را پوشاندی.» گفتم: «فکر خدا است؛ نه فکر من، ولی...» چندبار تکرار کرد: «فکر خدا... فکر خدا... اوووه!» و یک دفعه از جا پرید، انگار چیزی فهمیده باشد. اگر حرفم را قطع نمی کرد، به او می گفتم که موهای من آبی نیست؛ که این ها را فقط به خاطر خدا می پوشانم، چون خیلی دوسش دارم و می خواهم به حرفش گوش کنم؛ ولی همان موقع سوار پرنده شد و رفت. لینالونا را می گویم.»
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
من از این کتاب خیلی خوشم اومد به شما پیشنهاد میکنم که این کتاب رو بخونین
سلام کتاب عالی هست من چندین سری برای بچههای مدرسه ام گرفتم
مناسب برای خانوادههای دغدغه مند و بفکر برای آینده کودکان
عالی بود♡ خیلی دوست داشتنی و آموزنده بود برام
خیلی قشنگ بود من خیلی دوست داشتم🌼🌸🌹🌷
خیلی کتابش قشنگ بود وقتی بچم خوند گفت خیلی قشنگه🙂