ابرهارد استاروش، معلم چهل ساله ی زبان آلمانی و تاریخ است که در غرب برلین زندگی می کند و داستان تراژیکمیک کتاب بی حسی موضعی، حول محور او می چرخد. در پس زمینه ی داستان، یکی از شاگردان ابرهارد به نام فیلیپ شربام، قصد دارد تا به نشانه ی اعتراض به حضور نظامی و دخالت های آمریکا در جنگ ویتنام، سگش را در یکی از معروف ترین خیابان های برلین به آتش بکشد. استاروش در سال 1967 در دندان پزشکی ای تحت چندین و چند عمل جراحی دندان قرار می گیرد که در آن، از تلویزیون برای پرت کردن هواس بیماران از عمل های جراحی و درد ناشی از آن ها استفاده می شود. این تصاویر تلویزیونی، به خاطرات و ضمیر استاروش نفوذ می کنند. در همین حال، ابرهارد تفکرات خودش درباره ی مسائل سیاسی گذشته، شرایط پس از جنگ آلمان و نامناسب بودن ایدئولوژی های سیاسی احزاب چپ و راست را به یاد می آورد، پوسیدگی دندان به عنوان استعاره ای از زوال گسترده تر در مسائل معنوی و سیاسی جامعه ی آلمان، بسیار قابل توجه است. کتاب بی حسی موضعی، حرف های درونی ابرهارد استاروش را به زیبایی روایت کرده و با داستان پرکشش و جذاب خود، مخاطبین جهانی گونتر گراس را راضی نگه داشته است.
کتاب بی حسی موضعی
گونتر ویلهلم گراس، زاده ی ۱۶ اکتبر ۱۹۲۷ - درگذشته ی ۱۳ آوریل ۲۰۱۵، نویسنده، مجسمه ساز و نقاش آلمانی بود. او عضو برجسته گروه ۴۷ و از نویسندگان بزرگ و معروف آلمان بود.گونتر گراس، بازتاب صدای نسلی از آلمان ها بود که در زمان سلطه ی نازیسم بزرگ شده بودند. او خود را روایت گر تاریخ از نگاه پایین دستی ها می دانست. وی با رویکردی معترضانه و هشداردهنده همواره در تمام رویدادهای مهم سیاسی و ادبی آلمان حضور موثر داشت. در سال ۱۹۹۹، گراس برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات شد. آکادمی نوبل سوئد هنگام اعلام نام او، دا...
من فقط می خواستم دندان هایم را جرم گیری کنند. با وجودی که حدس می زدم او حتما چیز دیگری پیدا می کند. دندان پزشکان همیشه ی خدا چیزی برای پیدا کردن در چنته دارند. این را همه می دانند.
هیچ چیز قهرمانان را بیشتر از تشویق پیش از عمل، عصبانی نمی کند.
انسان چیزهایی را ضروری به حساب می آورد که در بیشتر مواقع زائد هستند.