ما در عصر ترس زندگی می کنیم.در عصر منافع قدرتمندی که اطلاعات گمراه کننده می پراکنند.در عصری زندگی می کنیم که صور گوناگون مصرف گرایی شهروندان را از سیاست دور می کننند.ترس حاکم بر ما انبوه اطلاعات گمراه کنند و نگرش های سیاست زدوده شده همگی باعث شده تا خیلی ها در نهایت احتیاط بنویسند یا حرف بزنند. البته که در اظهار ادعاهای درست رعایت حدی از احتیاط شرط عقل است.اما در عین حال وقتی می خواهیم از منظر مشخصی استدلال کنیم کاری که من در این کتاب کرده ام استدلالمان باید تا حد ممکن قاطع و روشن باشد. تنها از طریق مواجهه نگرش های سازنده است که می توان به سطحی از عقلانیت رسید. عمل عقلانی بستگی به این دارد. ((بگذار آشغال بخورند))اشاره ای است به بی تفاوتی به گرسنگی جهانی و تاکیدی است بر حضور ((غذاهای آشغال))که به طور چشمگیری پس از جنگ جهانی دوم به عنوان محصولی از رژیم سرمایه دارانه غذا پدیدار شدند.البته((غذای آشغال))یک اصطلاح است اما اصطلاحی است که معنای دقیقی را می رساند. ما امروز وضعیت واقعا تاسف آوری داریم.بخش هایی از دنیا آنقدر غذا دارند که نمی دانند با آن چه کنند در حالی که نزدیک به نیمی از مردم دنیا دچار سو تغذیه اند.نزدیک به یک میلیارد نفر از مردم دنیا تقریبا به طور دائم از گرسنگی شدید رنج می برند. در این کتاب استدلال خواهم کرد که علت اصلی این مشکل گرایش سرمایه داری به سود آوری در کوتاه مدت است که چون برای سرمایه داری یک اصل اساسی است باعث شده این نظام راه حل موثری برای مشکلات تاریخی مان نداشته باشد. ما باید جلوی شتاب جنون وار و خارج از کنترل انباشت سرمایه را بگیریم.باید عمیقا فکر کنیم و بنیادی عمل کنیم.
کتاب بگذار آشغال بخورند