در افغانستان ، فرهنگی که تقریبا به طور کامل توسط مردان اداره می شود ، تولد یک پسر دلیل شادی است و آمدن یک دختر غالبا به عنوان یک بدبختی تلقی می شود. باچه پوش که در فارسی دری بعنوان "مانند پسر لباس پوشیده" ترجمه می شود، نوع سومی از کودکان است - دختری که به طور موقت به عنوان پسر بچه بزرگ شده و به همین ترتیب به دنیای بیرون راه یافته. جنی نوردبرگ ، خبرنگاری که داستان این دختر را برای نیویورک تایمز آشکار کرد، روایتی قدرتمند و زنده را از کسانی که به طور مخفیانه در یک جامعه عمیقا جدا از هم زندگی می کنند، شرح می دهد، جایی که زنان تقریبا هیچ حق و آزادی ندارند.
«دختران زیرزمینی کابل» توسط شخصیت های زنده ای که این داستان جالب توجه را پویا جلوه می دهند تشکیل شده است،: آزیتا ، یک نماینده زن پارلمان که چاره ای جز تبدیل دختر چهارم خود؛ مهران به پسر نمی بیند. زهرا، پسر بچه ای که اندکی است به نوجوانی پا گذاشته و با بلوغ دست و پنجه نرم می کند و از تلاش والدینش برای تبدیل او به یک دختر امتناع می ورزد. شکریه، که پس از بیست سال زندگی به عنوان یک مرد، اکنون مادر سه فرزند، و متاهل است. و نادر؛ پلیس مخفی که در تلاش است هویت جنسی زنانه اش فاش نشود.
دربطن این روایت عاطفی چشم انداز جدیدی از فداکاری های شدید زنان و دختران افغانستان در پس زمینه خشونت آمیزترین جنگ آمریکا وجود دارد. این کتاب که به چهار قسمت تقسیم شده است، از انسان هایی که به عنوان جنس ناخواسته در افغانستان متولد شده اند، اما در طی کودکی و بلوغ به عنوان یک جنس مطلوب اجتماعی زندگی کرده اند تشکیل شده است. انسانهایی که بعدا مجبور به ازدواج و زایمان می شوند. کتاب دختران زیرزمینی کابل، در خلال این زندگی های دراماتیک تاریخچه خود ما را بررسی می کند و به موازات آن اقدامات براندازانه افرادی را که در همه جا تحت فشار زندگی می کنند، بیان می کند.
جنی نوردبرگ اثری برجسته و متمایز تهیه کرده است که به بررسی وضعیت کنونی زنان افغان از طریق [برسی] یکی از خرده فرهنگهای آنها می پردازد ... [یک ] کتاب که خوب به رشته تحریر در آمده است.
پنج سال تحقیق و رویکردی تقریبا بدیع در یافته های وی [نویسنده]، کتابی پر از داستان های نو پدید آورده است.
جذب کننده… نوردبرگ موفق می شود قدرت این زنان و همچنین آسیب پذیری های آنها را ثبت کند، و عوارض روانشناختی بسرپوشی برای کسانی که آن را تحمل می کنند، و توانایی زنان در انطباق با محدودیت هایی که جامعه برای آنها پدید آورده است را نشان دهد.
«برادر ما در اصل یک دختر است.» یکی از دوقلوها با نگاه مشتاقش سر تکان می دهد تا بر درستی حرف هایش دوباره تأکید کند، سپس به سمت خواهرش برمی گردد، او هم موافق است. بله، درست است. او هم این مطلب را تأیید می کند. آنها دوقلوهای همسان ده ساله ای هستند با موهای مشکی، چشم هایی شبیه سنجاب و مختصری کک ومک روی صورت. لحظاتی قبل، هنگامی که منتظر مادرشان بودیم تا مکالمه اش در اتاق دیگر تمام شود، با آهنگ های آی پاد من رقصیدیم و هدفون را بین خودمان ردوبدل کردیم تا بهترین رقصمان را به هم نشان دهیم، اگرچه من موفق نشدم با چرخش ماهرانهٔ کمرهایشان هماهنگ شوم - بخش هایی از این رقص مشترک می توانست قابل تحسین باشد. در پیچ وخم ساختمان های سیمانی و راهروهای سرد و مثل یخ آپارتمان های به سبک اتحاد جماهیر شوروی، هر صدایی منعکس می شود؛ خانه هایی که اکنون آشیانهٔ خانواده هایی از طبقهٔ متوسط مردم کابل شده اند. حالا روی مبلمان طلادوزی شده ای نشسته ایم که دوقلوها سرویس چای خوری را مقابل آن چیده اند؛ لیوان های شیشه ای و فلاسک چای در یک سینی با روکش نقره. مهمان خانه آراسته ترین اتاق تجملاتی در خانه های افغان هاست، البته برای نشان دادن ثروت و شخصیت اخلاقی صاحبش. نوارهای کاست آیات قرآن و گل های پارچه ای به رنگ زرد و قرمز روی میزی در کنج اتاق دیده می شوند؛ ترک میز هم با چسب ترمیم شده است. خواهران دوقلو درحالی که پاهایشان را زیر مبل پنهان کرده اند، کمی از عدم واکنش من نسبت به حضور پررنگشان دلخورند. دوقلوی شمارهٔ دو به جلو خم می شود و می گوید: «درست است، آن پسر، خواهر کوچک تر ماست.» به آنها لبخند می زنم، دوباره سر تکان می دهم و می گویم: «بله، قطعا.» عکس قاب شدهٔ روی میز کناری عکس برادرشان است با یک پیراهن یقه هفت و کراوات به همراه پدر سبیلو و خندانشان. این تنها عکس در معرض دید در نشیمن خانه است. دختران بزرگ تر کم وبیش به زبان انگلیسی آشنا هستند و با اشتیاق صحبت می کنند. انگلیسی را از کتاب های درسی و شبکه های ماهواره ای که دیش آن در بالکن دیده می شود یاد گرفته اند. اینجا شاید تنها مانع ما زبان باشد. برای اینکه صمیمی تر و مهربان تر باشم می گویم: «بسیارخب بچه ها، فهمیدم؛ آن پسر، خواهرتان است. حالا بنفشه تو به من بگو که رنگ موردعلاقه ات چیست؟» کمی عقب وجلو می رود، خجالت می کشد، سرخ وسفید می شود و سوال را به خواهر دیگرش هم منتقل می کند تا بیشتر روی آن فکر کنند. دوقلوها ژاکت پشمی نارنجی و شلوارک سبزرنگی پوشیده اند. به نظر می رسد با این لباس ها همه کاری می کنند تا هم زمان سیمایی کاملا دخترانه هم داشته باشند. هر دو دختر، کش های پرزرق وبرقی به موهایشان بسته اند و حرف که می زنند، مدام سرشان را تکان می دهند؛ کش سرشان فقط زمانی از حرکت می ایستد که آن دیگری شروع به حرف زدن می کند.
عالی خوب خوشم آمد