از اواخر قرن چهارم به بعد گروه هایی انسانی به سرزمین هایی که در گذشته رومی ها حاکمشان بودند مهاجرت کردند. تبار خیلی از این تازه واردها مثل الان ها و هون ها به آسیای میانه می رسید، اما اقوامی دیگر مثل فرانک ها اهل مناطق مرزی امپراتوری بودند. آمدن این مهاجمان دلایل گوناگونی داشت. هون های کوچ نشین برای غارت می آمدند و منطقه را به سرعت در می نوردیدند و هرچه را که می توانستند می بردند. دیگران گرفتار مصائبی مثل قحطی بودند یا تاخت و تاز اقوام دیگر آن ها را از خانه هایشان آواره کرده بود و به هر دری می زدند تا جایی تازه برای سکونت بیابند. مثلا ویزگت ها (گت های غربی) که پیش از آن در جلگه ی دانوب، نزدیک دریای سیاه، زندگی می کردند پیمان هایی با روم بستند و به ازای تامین مزدورانی برای ارتش امپراتوری زمین هایی به دست آوردند. پیش از شروع این هجوم هم قدرت روم رو به زوال بود. این زوال علت های گوناگونی داشت و قحطی، بیکاری، تورم و فساد همگی در آن نقش داشتند. وسعت امپراتوری هم بی تاثیر نبود، چون اداره کردنش را دشوار می کرد و در 285 م. به تقسیم امپراتوری به دو نیمه ی شرقی و غربی انجامید. حمله ها امپراتوری را ضعیف تر هم کردند و وقتی روم در قرن پنجم سقوط کرد رهبران نیروهای مزدور آن قدر جای پایشان را محکم کرده بودند که بتوانند قسمت هایی از امپراتوری را از آن خود کنند.