یک روز یکی از آن پستانداران عظیم خود را به ساحل رساند. آمده بود تا روی شن ها بمیرد. به زحمت نفس می کشید، انگار دنیا را در درون دنده هایش جا می داد. نهنگ ازتوان افتاده در آستانه ی مرگ بود و مهلتش به سر رسیده بود. مردم هجوم بردند تا تکه هایی از گوشت تنش ببرند و قطعه قطعه به وزن چند کیلو بردارند. نهنگ هنوز نمرده بود و استخوان هایش در پرتو آفتاب برق می زد. حالا کشورم را مثل یکی از آن نهنگ ها می دیدم که به خشکی نشسته تا نفس واپسین را بکشد.
درباره میا کوتو
میا کوتو از نویسندگان سفیدپوست موزامبیکی است و تا کنون جوایزی چون کاموس، مهمترین جاویز ادبی زبان پرتغالی و نیواشتات انترناسیونال را دریافت کرده است.