1. خانه
  2. /
  3. کتاب زنی که دیگر نبود…

کتاب زنی که دیگر نبود…

نویسنده: مجموعه ی نویسندگان
5 از 1 رأی

کتاب زنی که دیگر نبود…

The woman who was no more
٪15
200000
170000
قسمت هایی از کتاب زنی که دیگر نبود…

فرنان، خواهش می کنم اون قدر وول نخور، آروم بگیر. راویتل جلوی پنجره ایستاد. پرده را پس زد. مه بازهم غلیظ تر می شد. هاله دور چراغ های کنار رودخانه، زرد رنگ و زیر ستون چراغ های کوچه سبز رنگ بود. گاهی شکل مارپیچ با دودی سنگین به خود می گرفت، گاهی شبیه بخار آب می شد یا مثل بارانی ریز که قطراتش می درخشید و در هوا معلق بود. اتاق روی دکل جلوی اسمولن از شکاف های میان مه، با پنجره های روشن اش به طور مبهم به چشم می خورد. وقی فرنان حرکت نمی کرد. صدای موسیقی یک گرامافون گه گاه به گوش می رسید...

مقالات مرتبط با کتاب زنی که دیگر نبود…
آثار کلاسیک کوتاه، فرصتی برای آشتی با کتاب خواندن
آثار کلاسیک کوتاه، فرصتی برای آشتی با کتاب خواندن
ادامه مقاله
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»

در این مطلب قصد داریم به شکل خلاصه با ویژگی ها و عناصر مهم «داستان نوآر» بیشتر آشنا شویم.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب زنی که دیگر نبود…" ثبت می‌کند