وقتی خداوند همه چیز را هماهنگ کند، هنگامی که ارتباط الهی مدنظر او برقرار شود، وقتی همان کسی که از دیگران بهتر است را ملاقات کنی، به گذشته نگاه میکنی و با لبخند میگویی: «چقدر خوب شد که قبلی ها از زندگی ام بیرون رفتند!» یا شاید ناظر" شرکت، سال های سال تلاش می کرده است تا تو را عقب نگه دارد. آن موقع درک نمی کرد، اما با خوش اخلاقی در آن محیط ماندی، تمام تلاشت را کردی و وقتی اتفاقات ناگوار رخ دادند، شیوه صحیح را پیش گرفتی به این صورت شخصیت تو رشد یافت، قوای معنویات افزایش پیدا کرد و برای مرحله بعد آماده شدی. بدون آن مشکل به اینجا نمیرسیدی. آن موقع خوشایند تو نبود، اما حالا به گذشته می نگری و آن را آدینه ای نیک می نامی.
وقتی ناامید و اسیب دیده هستی، مدام فکر می کنی: «خدایا، عادلانه نیست. .. چرا اجازه دادی چنین اتفاقی برای من بیفتد؟» از تو می خواهم به خداوند اعتماد کنی. او بهتر می داند، شاید خوب به نظر نرسد، اما وقتی همه چیز را باهم هماهنگ کند، به گذشته نگاه می کنی و میگویی: «جمعه خوبی بود». آن موقع ، درک نمی کردم، اما خوب شد که آن زمینها را پیش پای ما فروختند. وقتی مسیح از یهودا خیانت دیده با خودش گفت خیر مطلق است. وقتی پدرم موقعیت خود را از دست داد هم همین حرف را زد.