آقا گرگه غذای مفصل و خوش مزه ای خورد و رفت توی جنگل گردشی بکند. گفت: «گردش جون می ده برای هضم غذا» بهتره هم گشتی بزنم، هم ببینم بقیه درباره ی من چی فکر می کنند.» اول از همه به خرگوش خیلی کوچولویی برخورد. گفت: «سلام کیک خامه ای من! بگو ببینم توی این محل کی از همه قوی تره؟» خرگوش کوچولو جواب داد…
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟