کتابِ “نوشتن، همین و تمام” داستان خودِ نوشتن است، داستان کلمه، همین سیاهیِ نقش بسته بر لوح سفید کاغذ، همین کلامی که مجرد است و در عین حال همبستۀ طرحی است پرداخته – نپرداخته در پس ذهن. نوشتن، گذر کلمه است از مسیر ظاهراً کوتاه بین ذهن و کاغذ. گرفتاری نوشتن، برای کسی که مینویسد، متفاوت از انتخاب مضمون و درونمایه است، متفاوت از کلام صرف و وسواسهای زینتی یا کلام خوش ساخت یا حتی نگرانی ناهمواری زبان و جز اینها. نوشتن، صیانت از عالم هستی است به یمن کلام، گنجاندن جهان واقع است به عالم خیال، و بعد نقش زدن آن بر دل کاغذ، از گذر کلام. کلمه به تنهایی صورت نمیبندد “آن که مینویسد، همراه تمام جهان مینویسد، نه به تنهایی “کلام، زیسته اگر باشد، عجین میشود با نویسنده ” نوشته منم. کلام مکتوبم من. مینویسم، از تن بیجان جهان مینویسم، از هیروشیما، از تن بیجان شدۀ عشق، از آشویتس. مینویسم، پس نمیمیرم… نوشته مثل باد سر میرسد. عریان است نوشته… هیچ چیز به گرد آن نمیرسد مگر زندگی، خودِ زندگی”