کتاب "چهار درویش" با تصحیح و ویرایش دقیق دکتر حسن ذوالفقاری و عباس سعیدی، یکی از نمونههای درخشان بازمانده از ادبیات عامهی ایران است که جایگاهی ویژه در میراث شفاهی و مکتوب داستاننویسی فارسی دارد. این کتاب، نهتنها بازتابدهندهی ذوق قصهپردازان ایرانی در دورههای صفوی و پساصفوی است، بلکه نشاندهندهی پیوند ژرف میان زبان گفتار، حکمت عامیانه و ساختارهای روایی کهن در فرهنگ ایرانی است. قصهی "چهار درویش" ریشه در متونی دارد که در دوران صفویه و بهویژه در بستر رواج سنت نقالی و قصهگویی در قهوهخانهها، شبنشینیها، و بازارها شکل گرفتهاند. مهمترین نسخهی تاریخی این اثر متعلق به سال ۱۱۶۳ هجری قمری است و بهخوبی نشان میدهد که ایرانیان در آن دوره نهتنها به شنیدن قصهها گرایش داشتهاند، بلکه ساختار حکایتپردازی منثور را به ابزارهایی برای انتقال تجربه، اندرز، خیالورزی و تخیل اجتماعی بدل کرده بودند. در این قصه، چهار درویش که نمادهایی از اقشار فرودست، دردمند و آوارهاند، به بازگویی سرگذشتهایی میپردازند که در ظاهر سرگرمکنندهاند اما در عمق خود، به مضامین اخلاقی، فلسفی و اجتماعی میپردازند. این سنت که از دل فرهنگهای شفاهی میجوشد، نقش مهمی در شکلگیری حافظهی جمعی و نظام دانایی مردمی در ایران داشته است. "چهار درویش" از نظر ساختاری نمونهای ممتاز از روایت حلقهای یا «داستان در داستان» است؛ روایتی که در آن شخصیتها خود به نقالی میپردازند و لایههایی از روایت را روی هم میسازند. چنین روایتی نهتنها مخاطب را با گرههای متعدد داستانی درگیر میسازد، بلکه فرصتی برای بازتاب چندلایهی واقعیت، خیال و افسانه فراهم میآورد. هر یک از درویشان، نمایندهی نوعی زندگی و نگاه به جهاناند. روایت اول ممکن است بیشتر رنگ عاشقانه داشته باشد، روایت دوم رنگ قهرمانی و نبرد، و دیگر روایتها حاوی آموزههایی اخلاقی یا تأملات در باب تقدیر و سرنوشت باشند. مجموع این حکایتها در کنار هم همچون منظومهای فرهنگی عمل میکند که بافتهای اجتماعی، دینی و اسطورهای جامعهی ایرانی را بازتاب میدهد. نثر کتاب سرشار از واژگان، ترکیبات و تعابیر عامیانهی فارسی است؛ اما این عامیانهنویسی صرفا از سر سادگی نیست، بلکه آگاهانه به عنوان ابزار بازنمایی لحن شفاهی و تجربهی زبانی اقشار مردمی برگزیده شده است. اصطلاحاتی که در متن آمدهاند، گاه دارای بار معنایی تاریخی یا طنزآمیزند و به درک بهتر زمینههای فرهنگی اثر کمک میکنند. همچنین، حضور تمثیلها، کنایات، ضربالمثلها و باورهای عامیانه، اثر را به گنجینهای زنده از زبان و فرهنگ عامه بدل کرده است. این ویژگیها، متن را نهفقط برای مطالعهی ادبی، بلکه برای پژوهشهای مردمشناختی، زبانشناسی تاریخی و تحلیل گفتمان فرهنگی نیز ارزشمند میسازند. "چهار درویش" فراتر از یک متن سرگرمکننده، سندی مهم از جریانهای زیرپوستی ادبیات ایران است. این اثر، برخلاف ادبیات رسمی و دیوانی که عمدتا درباری یا دینی است، از زبان مردم و برای مردم سخن میگوید. به همین دلیل، روایتها و قهرمانان آن، برخلاف شاهان، پیامبران یا پهلوانان سنتی، شخصیتهایی عادی، گمنام و دردمندند که در دل رنجهای روزمره، معنا میجویند. بیش از ده نسخهی خطی و چاپی مختلف از این قصه در سه قرن اخیر نشان میدهد که داستان، تنها برای ثبت ادبی نوشته نشده بلکه برای شنیدن، نقل کردن و زیستن در حافظهی جمعی خلق شده است. "چهار درویش" نهتنها از دیدگاه ادبی اثری سرگرمکننده و خیالانگیز است، بلکه از نظر فرهنگی و مردمشناختی، متنی درخشان برای مطالعهی باورها، زبان، اخلاقیات و ذوق ایرانیان در سدههای گذشته است. این کتاب برای همهی کسانی که به ادبیات شفاهی، سنت نقالی، ساختارهای روایت عامیانه، و تاریخ اجتماعی ایران علاقه دارند، منبعی بیبدیل است. اگر مخاطبی امروزی بخواهد با روح قصهگویی ایرانی آشنا شود؛ با ریشههای روایتهایی که گاه در فیلم، رمان یا موسیقی سنتی میبیند و میشنود؛ یا اگر پژوهشگری بخواهد ردی از تخیل بومی و زبان گفتار را در تاریخ ایران جستوجو کند، "چهار درویش" یکی از بهترین گزینههاست.