به هنگام شروع این کار تنها هدفمان همین بود و گمان داشتیم که بیش از یک روز ما را معطل نخواهد کرد. اما به محض این که دست به کار شدیم، اندیشه های تازه به ذهنمان آمد که مجبور شدیم بار خویش را با سپردن آنها به نوشتار سبک کنیم. بدین ترتیب به جای یک روز چهار یا پنج روز طول کشید تا بدنه اصلی منطق را نگاشتیم، و تا آنجا پیش رفت که از آن به بعد ویراست های متعددی از آن فراهم کردیم .
دیگر اهدافی که در ذیل این هدف توجیه می شوند عبارت اند از: ۱. ارائه تبیینی از ایده منطق، چنان که در این اثر و تحت تأثیر آثار دکارت ارائه شده است؛ ۲. معرفی نظریه تصورات، اصطلاح شناسی آن و نشان دادن نحوه ارتباط آنها با معرفی یک روش تحقیق تازه و معطوف به حقیقت یا طبیعت چیزها؛ ۳. نحوه جدا شدن منطق از سنت ارسطویی با تمسک به جایگاه ذهن و خدا در فلسفه اگوستین و دکارت؛ ۴. کمک به تفسیر برخی ابهامات و دشواری های نظام فلسفی دکارت و توجه دادن به برخی اصول اختصاصی فلسفه او که در آثار وی به صورتی گذرا مطرح شده اند.
مثلا، وقتی به کسی بگوییم «درباره فلان موضوع دروغ گفتی» و تنها معنای اصلی این اظهار را در نظر داشته باشیم، مثل این خواهد بود که بگوییم « تو میدانی که عکس آنچه گفته ای حقیقت دارد». اما در استعمال رایج، این دست واژه ها متضمن تصور افزوده ای از تحقیر و توهین هستند . همین تصورات افزوده باعث می شود فکر کنیم کسی که آن را گفته نسبت به دلخوری ما از چنین اظهاری بی ملاحظه بوده است و این فکر سبب می شود آن را غیرمودبانه و توهین آمیز بشماریم. برخی اوقات، این تصورات ضمنی، نه بر اساس رواج استعمال بلکه صرفا به سبب استعمال یک شخص، با یک سری از واژه ها در ارتباط قرار گرفته اند. این تصورات دقیقا از لحن صدا، اشارات چهره، اوضاع بدنی و دیگر نشانه های طبیعی گوینده حاصل می شوند و واژه ها را با تصوراتی پیوند می زنند که بیرون از شمارند، تصوراتی که معنای واژه ها را با الصاق تصویر (ی که از) احساسات، قضاوت ها و عقاید گوینده (نزد خود داریم)، گوناگون، متغییر، حداقلی و حداکثری می سازند.