به نظر من لحنش به نوعی دسیسه آمیز و راز گونه و پر از زیر و بم بود. گفت: «من مردی رو می شناختم که یه بار با یه روح مواجه شده بود.» من کماکان روی صندلی لم داده بودم، اما بقیه به طرف او برگشتند. گفت: « بعضی از افراد ارواح رو می بینن و بعضی هم نمی بینن، اما اون ها همیشه دوروبر ما هستن.» حالا توجه من هم به حرف های او جلب شده بود.