فیلیپ ویندم هرگز نسبت به برادر بزرگش که وارث ثروت و عمارت خانوادگی شان شده بود حسادت نمی کرد. او بیشتر به سرنوشت خود می اندیشید و جایگاهی که در ارتش برای خودش دست و پا کرده بود. فوت غیرمنتظره برادر بزرگ ترش، زندگی او را به کلی تغییر داد.
فیلیپ که سال ها از خانه و روابط اشرافی زندگی در لندن دور شده و حالا به جایگاه بزرگی در نزد همگان رسیده بود، از توجهان بسیار زیاد زنان و دختران دور و اطرافش خسته و درمانده شد و به یکباره در شبی سرد و بارانی، تصمیم به فرار از عمارت ایدنبروک گرفت و پا به مسیری گذاشت که سرنوشتش را دگرگون کرد…
کتاب میراث ایدنبروک