یه جنگل بزرگ و پر،پر از هزار تا دایناسور بعضی هاشون پرنده ن،هی الکی میخندن یه عده شون بی جونن،به تنبلا میمونن بعضی هاشون دندونی،میرن شبا مهمونی بعضی هاشون میخزن،با علف های تازه سبزی پیو میپزن خلاصه توی جنگل،دایناسورای قصه یا آشتی ان یا که جنگ،یا اشک دارن یا کل کل