1. خانه
  2. /
  3. کتاب من نمی خوام نخود باشم

کتاب من نمی خوام نخود باشم

3.4 از 1 رأی

کتاب من نمی خوام نخود باشم

قصه های گامبالی و بال بالی
I Don't Want to Be a Pea!
انتشارات: ناریا
٪15
30000
25500
معرفی کتاب من نمی خوام نخود باشم
کتاب مصور حاضر، جلد اول از قصه‌های «گامبالی» و «بال بالی» و داستانی درباره دوستی است که با زبانی ساده و روان برای گروه‌های سنی (الف) و (ب) نگاشته شده است. در داستان می‌خوانیم: «خونه یک اسب آبی بود به اسم «گامبالی خان». «گامبالی خان» یه دوست داشت. دوستی که مهربون بود. «بال بالی» اسم اون بود. یک روز «گامبالی خان» به «بال بالی» گفت که با هم بازی کنند. «بال بالی» گفت که بال دارم و بال دارم، من خیلی هم خوشحالم. «گامبالی» با ناراحتی گفت پس من الکی توی بازیمون شبیه کی بشم».
درباره افسانه شعبان نژاد
درباره افسانه شعبان نژاد
مي‌گويند اول ارديبهشت ماهِ سال چهل و دو در شهداد وقتي كه بلبل‌هاي خرمايي شاد از هواي بهاري، ‌لابه‌لاي شاخه‌هاي نخل اين سو و آن‌سو مي‌پريدند و آواز مي‌خواندند، صداي گريه‌هاي نازك و كشدار نوزادي كه هشتمين عضو از خانواده‌ي شعبان‌نژاد بود، به نرمي با صداي بلبل‌ها در هم آميخت. صدايش با نسيم ملايمي كه از كوير مي‌آمد و برگ‌هاي نارنج و پرتقال باغ را نوازش مي‌كرد، همراه شد.
آن نوزاد من بودم. نامم را افسانه گذاشتند و ناخودآگاه روحم را به شعر و قصه و افسانه پيوند زدند. اينگونه بخشي از آسمان آبي مال من شد. آسماني كه در خواب و بيداري به آن سفر كرده‌ام و سفر مي‌كنم.
قسمت هایی از کتاب من نمی خوام نخود باشم

«یکی بود، یکی نبود زیر گنبد کبود، خونه ی اسب آبی بود. اسمش چی بود؟ گامبالی خان گامبالی خان یه دوست داشت دوستی که مهربون بود، بال بالی اسم اون بود...»

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب من نمی خوام نخود باشم" ثبت می‌کند