بین توسعه یافتگی و « نقد» رابطه مستقیمی برقرار است. هر قدر جامعه ای توسعه یافته تر باشد، هم منتقد عیب جویی را به جای نقد بر مسند نمی نشاند و هم نقدشونده با تلقی درست و اصولی از انتقاد، به رفعت جایگاه خویش اهتمام می ورزد و در نتیجه، در مقیاسی که نقد ایجاب می کند، بر سرعت و عمق ادراک خود از پدیده های هستی می افزایند. حقیقتا به همین دلیل هم هست که در جوامع کمتر توسعه یافته مصطلح، بعضا عیب جو را در موضع نقد نظاره می کنیم و به همین نسبت تلقی انتقادشوندگان از نقد را هم، نوعی حساب کشی و بهره برداری سیاسی و... می یابیم. امری که احتمالا هم نقادی و هم نقدشوندگی را از قابلیت های اساسی انتقاد و نقش آن در ارتقای جامعه تهی می سازد و حتی در مواردی، کینه و دشمنی و سوءظن را جایگزین فضای آرام و سالم « نقد» می نماید.
کتاب نقد ایام