از تو برمی گردم سر از مردمکهایم درآورده باشی یا نه نمای باز خنده هایت را بسته می مانم اشک های من فکر می کنند به تقابل چیزی بر دیوارقالی خواب آلود زن نخ نما که می آید و می رود ثانیه ها را به بعد پرتاب می کند خواننده یی ست که تار برمی دارد تاب می دهد تار می بیند چه می شد اگر تارهای صوتی اش را تاب می داد و دیوانگی ریشه هایش را در او می بافت