قطار لعنتی را به راه انداخته بود. شانس این وجود داشت که یکی از کارمندان هنوز زنده باشد اما وسکر فکر می کرد که احتمالا یکی از زامبی های بی عقل روی دکمه های کنترل قطار افتاده است. به هر حال، خلبان هلیکوپتر مکث نکرده و فقط زمان ورود را کمی تغییر داده بود. از نظر زمانی شانس آورده بودند؛ اگر کسی جلوی قطار را نمی گرفت، مستقیم به سمت تاسیسات آموزشی می رفت و اگر کسی کنترلش نمی کرد مطمئنا خرد و خمیر می شد، فقط همین کم مانده بود که توجه همه به مکان های قرنطینه شده ی ویروسی جلب شود…
کتاب رزیدنت اویل 7