کتاب جنگ جهانی ز

World War Z: An Oral History of the Zombie War
تاریخ شفاهی جنگ زامبی ها
کد کتاب : 9233
مترجم :
شابک : 978-600-182-121-9
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 432
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2006
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز

فیلمی بر اساس این کتاب در سال 2013 ساخته شده است.

معرفی کتاب جنگ جهانی ز اثر مکس بروکس

کتاب جنگ جهانی ز، رمانی نوشته ی مکس بروکس است که نخستین بار در سال 2006 وارد بازار نشر شد. ما از آخرالزمان زامبی ها جان به در بردیم اما چه تعداد از ما هنوز از آن زمان وحشتناک می ترسند؟ ما مرده های زنده را (موقتا؟) شکست دادیم اما به چه هزینه ای؟ داستان این رمان به صورت مجموعه ای از گزارشات توسط یکی از مأمورین «کمیسیون پساجنگ سازمان ملل» روایت می شود و به ماجرای مشکلات جان فرسای انسان ها در مقابله با طاعون زامبی ها می پردازد. متون دیگری نیز وجود دارند که تقلای بیش از ده ساله ی انسان هایی با ملیت های مختلف را روایت می کند. این گزارشات شخصی همچنین، تغییرات اجتماعی، سیاسی، دینی و محیطی برآمده از دل این آخرالزمان مخوف را به تصویر می کشند.

کتاب جنگ جهانی ز

مکس بروکس
مکس بروکس ، زاده ی ۲۲ می ۱۹۷۲، فیلمنامه نویس و نویسنده ای آمریکایی است که از سال ۲۰۰۱ تاکنون، تمامی نوشته ها و پژوهش های خود را به زامبی ها اختصاص داده است. بروکس در نیویورک به دنیا آمد. او در کالج پیتزر به تحصیل در رشته ی تاریخ روی آورد و در سال 1994 از دانشگاه واشنگتن دی. سی. فارغ التحصیل شد. اولین کتاب بروکس در سال 2003 به انتشار رسید.
نکوداشت های کتاب جنگ جهانی ز
Haunting and riveting.
به یاد ماندنی و جذاب.
Barnes & Noble

Another milestone in the zombie mythology.
نقطه ی عطفی دیگر در اسطوره شناسی زامبی ها.
Booklist Booklist

A compelling book.
کتاب هیجان انگیز.
Library Journal Library Journal

قسمت هایی از کتاب جنگ جهانی ز (لذت متن)
آخرین تونلی که چک کردیم به خاطر خرج های تله های انفجاری فروریخته بود. یک دست از لای سنگ های آهکی بیرون زده بود. هنوز داشت تکان می خورد. خم شدم و دست را گرفتم و بعد ناگهان فشارش را حس کردم. مثل ضربه ی پتک داشت انگشت هایم را خرد می کرد. دستم را عقب کشیدم و سعی کردم فرار کنم. ولم نمی کرد.

محکم تر کشیدم و با پاهایم هم فشار آوردم. اول دستش از زیر سنگ کامل بیرون آمد و بعد سرش و بعد صورت له شده اش با چشم های گشاد و لب های کبود؛ با دست دیگرش بازوی من را گرفت و فشار داد که باعث شد شانه هایش هم بیرون بیاید. عقب عقب افتادم و همه چیز بدنش تا نصفه همراه من آمد. پایین تنه اش هنوز زیر سنگ ها گیر کرده بود، اما با یک شکنج روده به بالاتنه اش وصل بود. هنوز داشت تکان می خورد و به من چنگ می زد و سعی می کرد دستم را به سمت دهنش ببرد. اسلحه ام را کشیدم.