دریا... دریا جای عجیبیه. هر چی رو که غرق نشدنی باشه به خشکی پس می فرسته... و اما بشنوید از مال التجارة تاجرای نمایش ما. تاجری که بارش روغن بود و اونا رو با مس عوض کرده بود نتیجه ای رو که انتظار داشت به دست نیاورد. مسای سنگین، بعد از افتادن به دریا، توی آب فرورفتن. اما پیت های روغن روی آب موندن و دریا به مرور اونا رو به ساحل فرستاد. تاجر مس، با صداقت و خوش دلی، پولای خودش رو دوباره به دست آورد. اون روغنا رو به بازار برد و فروخت. دو تاجر در صحنه اند و گفت وگو می کنند...
آیا کودک شما هر روز مطالعه می کند، نه به خاطر این که مجبور است، بلکه چون خودش دوست دارد؟