آقای پاچه مرد بسیار شیک، تر و تمیز، قد بلند، خوش تیپ و بسیار مودبی بود. به نظرم کارمند شهرداری بود ولی به آقای پاچه مشهور بود. سینمایی دایر کرده بود که تابلو نداشت و به سینمای آقای پاچه معروف بود. ۱۰ سال داشتم که برای اولین بار به سینما رفتم. سینمای آقای پاچه واقع در کوچه سینما، خیابان کرمان یزد، فیلم شب نشینی در جهنم را نشان می داد. این سینما به اصطلاح سینمای تابستانی بود.
گاه اتفاق می افتاد که شخص مهمی، خودش یا خانواده اش، بعد از اینکه ۲۰ دقیقه از فیلم گذشته بود به سینما می آمد. مسئول سینما با صدای بلند صدا می زد آی عباس آقا، خانواده آقای رئیس شهربانی تشریف آوردند، فیلم را از نو شروع کن. فیلم دوباره شروع می شد. بچه ها خوشحال می شدند که دوباره فیلم را می بینند و کف می زندند. گاهی هم خانواده روسا فکر می کردند مردم به خاطر آنها کف می زنند و خودشان را می گرفتند.
زمین را چمنزارهای بلند ، پوشانده است . گیاهان دارویی در اطراف روستا فراوان است . دامی که از این گیاهان می خورد ، شیر و گوشتش خوش طعم ،. خوشبو و خوش رنگ می شود . گوشت و لبنیات تولیدی در کوههای کردستان ، در جهان کم نظیر است. حیوانی که به دست این مردم سلحشور در این کوه ها و جنگل ها پرورش می یابد ، عالی ترین شیر و گوشن و پوست را ارائه می دهد . گوشت لطیف این حیوانات ، ارزش غذایی بسیار بالایی دارد . این ها مواهب طبیعت هستند که به دست مردمان این کوه ها ، پرورش می یابند . عسل تولیدی در این کوه ها ، بی نظیر و جان افزاست . عسلی بدون تقلب و بدون غش. مثل ذات آدم هایش. در بهار و تابستان ، گاو ، بز و گوسفند در این چمنزارهای بلند ، چرا می کنند . مرغ و خروس های رنگارنگ روستاهای کردستان به ارژنگ مانی می مانند .