رمانی با نگارش نفیس و ساختارمند.
این اثر با با دقت یک مینیاتوریست از کار در آمده.
اثری از یک آگاهی بی قرار ، متعهد ، درخشان ؛ ویترین دیرینه ای با دامنه و عمق حیرت انگیز که باید به همان اندازه که به عنوان رمان در نظر گرفته می شود به چشم یک شعر حماسی یا مقاله غنایی نیز به آن نگاه شود.
انتظار مربوط به بدن است و امید به روح… انتظار بدن می تواند به اندازۀ امید طول بکشد، مثل بدن من که انتظار تو را می کشد… در پیچ و تاب تاریک زمان شاید هیچ چیز به جز لمس بی صدای انگشتانمان وجود نداشته باشد… دوباره می گویم دوستت دارم وتصویر دستم را برایت میفرستم… هرجا که دوست داری بگذارش.
به طرف مزرعه ای راه می افتم که لباس های نشسته روی بند هستند. از تپه ای پر از سنگلاخ پائین می روم و آنجا روی علف های هرز بین دو تا تخته سنگ سگ در حال آمیزش است. نه با همان ماده سگ - این یکی تیره تر و کوچک تر است و با لذت زوزه می کشد. لرزان به طرف ماشین راه می افتم. وقتی روی صندلی راننده می نشینم، پیشانی ام را روی فرمان می گذارم و گریه می کنم. با گریه به خواب می روم. نمی دانم چقدر طول می کشد. کامیونی که در آنجا می گذرد بیدارم می کند.
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید
چه ترجمهی درخشانی داره
ترجمش معرکه است