من سیستم ها را می سازم. اما نه فقط یک سیستم. همه ی سیستم های دنیای خودم را می سازم؛ سیستم های کاری، ارتباطی، مالی، اجتماعی، جسمی و مکانیکی. شما هم برای خودتان سیستم هایی دارید. آیا آن ها را می بینید؟ آیا می توانید آن ها را تحت کنترل خود در بیاورید؟ فرقی نمی کند که چه شغلی داشته باشید. کارفرما باشید یا مدیرعامل؛ کارمند باشید یا خانه دار؛ بازنشسته باشید یا دانشجو. در هر صورت زندگی شما از سیستم هایی ساخته شده که متعلق به خود شما هستند. حالا کدام یک از آن ها تحت کنترل شما هستند و کدام یک از کنترل شما خارج اند، موضوع دیگری است.
زندگی خودش نوعی کسب و کار است و شما چه بدانید و چه ندانید، چه خوش تان بیاید و چه خوش تان نیاید، سیستم ها تمام زندگی شما را در برگرفته اند. شما حاصل جمع همه این سیستم ها هستید. اگر شما هم مثل اغلب افراد هستید، طبیعتا به سیستم هایی که زندگی تان را تشکیل می دهند توجهی نمی کنید و نمی بینید که کدام یک از آن ها کارکرد درستی دارند و کدام یک ناکارآمد هستند.
چه اتفاقی می افتد اگر بتوانید سیستم های جهان پیچیده ی خود را به وضوح ببینید؟ چه اتفاقی خواهد افتاد اگر بتوانید یکی از این سیستم ها و فرایند هایی که زندگی شما را تشکیل می دهند، از مابقی سیستم ها جدا کنید، آن ها را اصلاح کنید و دوباره سر جایش بگذارید؟ چه می شود اگر بتوانید این کار را در مورد همه سیستم های زندگی خود انجام دهید؟ چه می شود اگر بتوانید تمام سیستم های وجودتان را دوباره مهندسی کنید و بدون فکر کردن به شانس، تقدیر، مشیت الهی و نظرات دیگران، آن را دقیقا همان طوری که دل تان می خواهد، بسازید؟