درگیری دیرپای روسیه در امور ایران از پایان سدهٔ هجدهم و آغاز سدهٔ نوزدهم شروع شد، یعنی زمانی که برای پیشبرد نفوذ روسیه در این مسیر نوین نامناسب می نمود. روسیه در سیاست خارجی خود در آن زمان در کشورهای دیگر نگرانی های شدیدتری داشت که شامل نبردهای مکرر با دشمن همیشگی اش، امپراتوری عثمانی، تجزیهٔ لهستان، انقلاب فرانسه و جنگ های ناپلئونی بود. اگر بتوان بازآفرینی گرایش های اشراف (روسی) توسط لئو تولستوی در نیم سدهٔ بعد را باور کرد، ایران و قلمروهای مورد منازعه در قفقاز ذهن و اندیشهٔ افراد رده بالای جامعهٔ روسیه را پیش و در زمان نبرد حماسی بزرگ با ارتش بزرگ ناپلئون در ۱۸۱۲ تسخیر کرده بود. او افسری را توصیف می کند که در زمان زندگی در مسکو جامه های «ایرانی» می پوشید، گرچه این مرد هنگامی که راهی نبرد با فرانسه شد، رزم جامه های افسران محافظ را به تن کرد. جوان اشرافی دیگری نیز که شیفتهٔ شکوه نظامی شده بود اسب خود را «کاراباخ» (از روی نام قره باغ که مایهٔ ستیز ایران و روسیه شده بود) نامید، گرچه آن اسب در اصل از اوکراین بود.
من ترجمه نشر پارسه رو خوندم ترجمه روانی داره .
در این کتاب آمده:در کمیسیون چهار جانبه تعیین مرز ایران با عراق و ترکیه که در سال 1913 برگزار شد تلاشهای مینورسکی(شرق شناس روس و نماینده روسیه در کمیسیون) باعث شد شهرهای ماکو-قصر شیرین و خرمشهر در چهارچوب ایران باقی بماند
کتاب خوبیه نشر نگاه رو خوندم
کتاب انتشارات نگاه رو خوندم جالبه نکات جالبی مطرح شده از جمله اینکه روسها قصد داشتن بعد از ترکمانچای ایران رو مستعمره کنن که انگلیسها مانع شدن
کتاب جالبیه و تم اصلی این است که روسها قصد داشتن بعد از ترکمانچای ایران رو مستعمره کنن که انگلیسیها نگذاشتن بخاطر دور نگهداشتن روسیه از هند
جلد گالینگورش این قیمت نیست؟