نبردی که قرار بود پایان پیروزمندی بر تهاجم اهریمنان به سرزمین انتشتایگ رقم بزند، در عوض تبدیل به یک قتل عام شد. تنها سیگارد زنده مانده، جنگجویی که چیزی از ساعت های پایانی نبرد به یاد نمی آورد و دو چیز به او انگیزه ی پیشروی می دهد: کشتاری که تجربه اش را از سر گذرانده و اشتیاقش برای کین خواهی کسانی که به دست تاریکی کشته شده اند. سیگارد در همان حال که در تعقیب ارباب اهریمنی ای است که تمام عزیزانش را به قتل رسانده، سعی می کند در ذهنش تکه های پازلی را که حقیقت آن نبرد وحشتناک را می سازد کنار هم بچیند... و متوجه می شود که کابوسش تازه شروع شده است.
کتاب دیابلو