بانکداری و احساس؟ چه ترکیب عجیبی! اصلا با چه چسبی می توان این دو واژه را به هم چسباند؟ تا امروز کسی صحبتی از احساس در بانکداری نکرده بود؛ حالا چرا یک نفر باید پیدا شود و بگوید بانکداری احساسی؟ به نظر می رسد یک بانکدار به آخرین چیزی که نیاز دارد احساس باشد.
هرچند در سال های گذشته احساس وارد بسیاری از صنایع شده ولی بانکداری از آخرین قلعه های فتح نشده بود. حالا احساس راه خودش را به سوی بانکداری هم باز کرده است. وقتی یک بانکدار می گوید که باید روی مشتری تمرکز کنیم یعنی این که احساس وارد بانکداری شده است. برخلاف تصور ترکیب احساس و بانکداری یک معجون فوق العاده خوشمزه است! اگر یک بانکدار نتایج ورود احساس به بانکداری را لمس کند بعید است که هیچ گاه به بانکداری بدون احساس فکر هم بکند.
خانم دوئنا بلامستروم در این کتاب از چیزهای ظاهرا بدیهی می گوید؛ چیزهایی که فراموش شده اند و در هیاهوی فناوری و نوآوری گم شده اند. کتاب بانکداری احساسی فرصتی است برای توسعه بانکداری و نجات آن از مسیر تباهی!
کتاب بانکداری احساسی