صیدکنان مرکب نوشیروان دور شد از کوکبه خسروان / مونس خسرو شده دستور و بس خسرو و دستور و دگر هیچکس/ شاه در آن ناحیت صید یاب دید دهی چون دل دشمن خراب/ تنگ دو مرغ آمده در یکدیگر وز دل شه قافیه شان تنگتر/ گفت به دستور چه دم میزنند چیست صغیری که به هم میزنند/ گفت وزیر ای ملک روزگار گویم اگر شه بود آموزگار/ این دو نوا نز پی رامشگریست خطبه ای از بهر زناشوهریست/ دختری این مرغ بدان مرغ داد شیربها خواهد از او بامداد/ کاین ده ویران بگذاری به ما نیز چنین چند سپاری به ما/ آن دگرش گفت کزین درگذر جور ملک بین و برو غم مخور/ گر ملک اینست نه بس روزگار زین ده ویران دهمت صد هزار/ در ملک این لفظ چنان درگرفت کاه براورد و فغان برگرفت/ دست بسر بر زد و لختی گریست حاصل بیداد به جز گریه چیست/ زین ستم انگشت به دندان گزید گفت ستم بین که به مرغان رسید/ جور نگر کز جهت خاکیان جغد نشانم به دل ماکیان/ ای من غافل شده دنیا پرست بس که زنم بر سر ازین کار دست...
در این مطلب به چهار نوع اصلی در سبک های نگارش می پردازیم و همچنین، شیوه ی استفاده از آن ها را مرور می کنیم.