مولانا جلال الدین محمد، که شعر صوفیانه با او به اوج کمال خود رسید، در سال 604 هجری در بلخ به دنیا آمد. پدرش سلطان العلما بهاء الدین ولد از عالمان عصر خویش بود و در بلخ به امور دینی مردم رسیدگی می کرد. او همچنین در تصوف و عرفان دستی داشت و مریدان بسیاری از محضر ارشاد او برخوردار می شدند. سلطان العلما یکباره تصمیم می گیرد که سرزمین آباء و اجدادی خویش را ترک کرده به سوی سرزمینی دیگر هجرت کند. برخی علت این مهاجرت او را رنجش وی از امام فخررازی می دانند که از متکلمان زمانه خویش بود و با صوفیان میانه خوبی نداشت و از حمایت محمد خوارزمشاه، پادشاه عصر، نیز بهره مند بود. برخی نیز بر این نظرند که آنچه سبب مهاجرت پدر مولانا و خانواده اش شد همانا گریز از مقابل حمله مغولهاست که البته چند سال بعد اتفاق افتاد. به هر روی سلطان العلما همراه با خانواده اش به سوی سرزمین روم روانه می گردد و چنانکه نوشته اند در میانه راه و در هنگام عبور از نیشابور با عطار ملاقاتی هم داشته است. در همین دیدار میان آنهاست که پیر نیشابور به پدر مولانا می گوید که چندان نخواهد گذشت که فرزند وی آتش در سوختگان عالم خواهد زد. سرانجام پس از سفری طولانی خانواده مولانا به روم می رسند و مورد اقبال علاء الدین کیقباد، پادشاه سلجوقی روم، قرار می گیرند و در شهر قونیه ساکن می شوند. ...
کتاب داستان ها و پیام ها در مثنوی