کتاب «از سرزمین بی پرنده تا قلعه» حاوی دو متن است. این کتاب توسط انتشارات گوشه منتشر شده است. متن اول نخستین سفر محمود زند مقدم به بلوچستان را روایت میکند که میتواند برای خوانندگان جذاب باشد. نویسنده آن روزها ۲۱ ساله بود و کارشناس امور اجتماعی مرکز آمار. در پروژهی مشترک بانک مرکزی و مرکز آمار دربارهی بودجه و هزینهی خانوارهای روستایی بلوچ، قرعهی مأموریت بهنام محمود زند مقدم افتاد. چنانکه خود میگوید «محض اتفاق بود.» کسی آن روزها بلوچستان نمیرفت. سال ۱۳۴۱. زند مقدم پیش از این مأموریت، برای تکمیل فرهنگ جغرافیایی روستاهای ایران به جاهای مختلف ایران رفته بود. آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، کردستان، بخشی از کرمانشاه و سنقر و ایلام و اراک. بسیاری از روستاهای این مناطق حتی روی نقشه هم نبودند. زند مقدم آنها را روی نقشه آورد. واژههایشان را استخراج کرد. کارستانی بود در آن سالهای یخزده. بلوچستان اما، کسی نرفته بود. میگوید «جایی رفتم که بزها و شترها و خرها و آدمها از یک جا آب میخوردند. آب باران. رخت و ظروفشان را هم همانجا میشستند.» حالوهوای میزبانان بلوچ گرفتارش کرد؛ تنفس در بدایت تاریخ. همهچیز برایش جذاب شد. از جمله مراتب قبیلهای بلوچان که با دیگر جاهایی که رفته بود، فرق میکرد. آنها به رئیس قبیله «خان» نمیگفتند. رئیسان قبایل بلوچان، نام نامی «سردار» را یدک میکشیدند چون «زمان قاجار، سالی دو بار میرفتند بلوچستان و مالیات هنگفتی از آنها میگرفتند. بلوچها هم برای جبران این کسری هزینه، دست به غارت میزدند؛ به هر کجا که دستشان میرسید.» و اقتصادی بر پایهی غارت را فقط یک سردار میتوانست هدایت کند. تا بم و کرمان میرفتند و غارت میکردند و برمیگشتند. «بیهمتا بود در این مملکت. من همهجا رفته بودم ولی چنین چیزی ندیده بودم.»
کتاب از سرزمین بی پرنده تا قلعه