رمانی تلخ و اجتماعی درباره ی زنی که به دلیل خماری و اعتیاد در قتل همسرش، سهیل، همکاری می کند؛ اویی که همچون خوره ای از نوزده سالگی نابودش کرده بود. در این میان تنها درد دوری از پسرش، میثاق، بر دلش سنگینی می کند. دردی که پس از بریدن پانزده سال حبس، بیشتر و بیشتر می شود. حال او برای آرام کردن خود و رساندن واقعیت به گوش پسرش، شروع به نوشتن سرگذشتش می کند.
کتاب هنوز هم می خندم