عاشقانه ای زیبا و خواندنی درباره ی مرد نقاشی به نام امیرعلی که پس از خیانت همسرش از زندگی خود بیرونش می کند، اما هرلحظه اش با فکر او سپری می شود؛ اویی که روزی تمام هستی اش بود. در یکی از روزها که امیرعلی در نمایشگاه نقاشی خود مشغول به کار است، با پیشنهاد همکاری دختری جوان و پرشیطنت مواجه می شود؛ پیشنهاد افتتاح نمایشگاهی به نفع بچه های بهزیستی. درخواست همکاری ای که شاید روزی سقف بی اعتمادی او را نسبت به زن ها آوار کند و قفل دلش را باز.
کتاب الهه ناپاک