داستایوفسکی در «ابله» مینویسد: «درنهایت زیبایی جهان را نجات خواهد داد»، قریب به هفت دهه قبل از او، «فریدریش شیلر» در «نامههایی در تربیت زیباییشناختی انسان» با کندوکاو زیبایی و هنر، اهمیت زیبایی و شناخت آن را برای زندگی انسان تبیین کرده و یکی از بزرگترین و مهمترین رسالههای تاریخ در دفاع، مدح و منقبت زیبایی مینویسد. شیلر با ارادتش به آرمانهای انسانی که آدمی را به سوی درک درست زیبایی و کمال معنوی انسان رهنمون میسازند، فهم امر زیبا را یگانه راه نجات میدانست و همواره و موکد در همهی آثارش تا واپسین اثر و گویی کاملترینشان یعنی «نامههایی در تربیت زیباییشناختی انسان» به مداقه و فلسفیدن در این خصوص پرداخت و تربیت انسان را یگانه راه حل سیاسی میدانست که در هیچ وضعیتی ممکن نبود مگر در زیباییشناسی که فهم و نیل به آن، انسان را به آزادی حقیقی متصل میکند. او که همواره در کنار گوته دیده میشد و از ستایشگران شاعر و نویسندهی بزرگ دوران خودش بود، همراه با او بر مکتب رمانتیسیسم تأثیر شگرفی گذاشت و هرآنچه در احساساتیگری آرمانی و متضاد با زندگی معمولی دنیای واقعی، میل به بی نهایت و تمنای آزادی روح و جسم در آثار رمانتیکها دیده میشود، ریشه در مجموعهی آثار شیلر و به خاصه کتاب «نامههایی در تربیت زیباییشناختی انسان» دارد. شیلر که جسم بیمارش هماره موجب آزار و نقصانش بود، چنان با شگفتی درون هرچه زیبایی در جهان بود، از فلسفه و ادبیات تا طبیعت و انسان مینگریست و تجزیه و تحلیلشان میکرد که آخرین کتابش را با نظم و وحدتی عجیب نوشت که هنوز مایهی شگفتیست، گویی او میدانست عمرش در میانهی دههی پنجم زندگی به سرخواهد آمد و باید در فهم تربیت زیباییشناختی انسان، رسالهای جاودانه بنویسد.
کتاب نامه هایی در تربیت زیبایی شناختی انسان