کتاب ساکن خیابان بهشت

Saken-E-Khiaban-E-Behesht
  • 25 % تخفیف
    130,000 | 97,500 تومان
  • موجود
  • انتشارات: هیلا هیلا
    نویسنده:
کد کتاب : 54374
شابک : 978-6226662123
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 189
سال انتشار شمسی : 1402
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 30 اردیبهشت

معرفی کتاب ساکن خیابان بهشت اثر مریم رجبی

راوی داستان زنی سی و چندساله و پزشکی موفق در پزشک قانونی است. او که در کودکی مشکلات و مصائبی را پشت سر گذاشته که بر بزرگسالی‌اش هم سایه انداخته است حال به فراخور شغلش با آدم‌های مختلف و مشکلات تکان‌دهندۀ آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کند.
شخصیت‌های داستان، گفته و ناگفته، راوی درد و رنجی‌اند که در تار و پود وجودشان ریشه دوانده و هرکدام به نوعی قهرمان داستان خودند و نویسنده سعی نمی‌کند، در مقام راوی، اعمال و رفتار آن‌ها را قضاوت کند.
ساکن خیابان بهشت همزمان هم از عشق و هم از فقدان عشق حرف می‌زند و تلاش می‌کند تصویری دقیق و روانشناختانه از انسان‌ها و دغدغه‌هایشان بدهد.
مریم رجبی، نویسندۀ توانای کتاب، با انتخاب موضوعی تازه، جسارت به خرج داده و به مسائلی پرداخته که شاید در دیگر آثار کمتر به آن‌ها پرداخته شده است.

کتاب ساکن خیابان بهشت

مریم رجبی
مریم رجبی، داستان‌نویس و منتقد ایرانی متولد سال 1359 است که بیشتر در حوزه آسیب های اجتماعی فعالیت دارد.
قسمت هایی از کتاب ساکن خیابان بهشت (لذت متن)
مامان وقتی که مرد، دم دم های صبح یک روز بارانی دی ماه بود. هوا گرگ و میش بود و سوز داشت. دراز کشیده بود روی تخت شماره سه بخش مراقبت های ویژه بیمارستان، کنار پنجره ای که رو به خیابان بود و پرده های آبی داشت. لوله داخل نای را با باند سفیدی محکم بسته بودند به چانه اش، و آن طور که دست هایش را بسته بودند به کناره های تخت آدم خیال می کرد دکترها زندانی اش کرده اند تا از این دنیا فرار نکند، هرچند مامان حتی نمی توانست جم بخورد. دکترها من را نبسته بودند به صندلی، ولی من هم نمی توانستم از روی صندلی تختخوابشوی بیمارستان مفرح جم بخورم. مچاله شده بودم انگار. چسبیده بودم به نشیمن صندلی، از سه روز قبل که قرار بود مامان به هوش بیاید. مامان قرار بود در بخش ریکاوری بعد از عمل جراحی به هوش بیاید، از تخت پایین بیاید و مرا بغل کند. ولی به هوش نیامد، دیگر هرگز چشم هایش را باز نکرد، رفت توی کما و سر از بخش مراقبت های ویژه درآورد.