مجموعه داستان وقتی کلاغها میرقصند از هشت داستان کوتاه تشکیل شده است. زمینه اصلی داستانها اجتماعی است. داستانها در فضایی وهمآلود شکل میگیرند و با تغییرات محسوسی که در هر داستان رخ میدهد ذهن خواننده درگیر موضوعات اصلی میشود. شخصیتهای داستانی این کتاب همواره با کابوسهایی درگیرند که از درون شخصیت آنان برخاسته است.
دست کش دستم می کنم تا مبادا جاهای دیگر بدنم هم اینطور بشود. گاهی اوقات روی صندلی خوابم می برد و وقتی بیدار می شوم می بینم دستکش ها خالی خالی اند. وقتی پاییز می رسد اوضاع بهتر می شود می توانم روبه روی تیغه نوری که از سقف گلخانه می آید پایین بنشینم و به رنگ گل ها نگاه کنم که چقدر زیر این نور بی حال شگفت انگیز به نظر می رسند. آن وقت یادم می رود که دست هایم از توی دستکش ریخته اند بیرون.