به شکل شگفت انگیزی عاشقانه و تکان دهنده.
داستانی حیرت آور درباره ی تقدیر و سرنوشت.
رمانی درخشان درباره ی دوستی، خانواده و عشق.
انتظار نداشتم که هرگز دوباره او را ببینم آن هم در یک چنین جایی. خیلی وقت بود او را در ته ذهنم پنهان کرده بودم. حضور فیزیکی او مرا شوک زده نکرد بلکه غم و اندوهی که در چهره اش بود مرا به شدت لرزاند. پیر و سالخورده شده و دیگر خبری از آن شکوه و زیبایی جوانی در وجودش نبود. راستش را بخواهید دیدن او در این وضعیت مرا به یاد فناپذیری خودم انداخت. هرگز گمان نمی کردم در چنین وضعیتی با او روبرو شوم اما وقتی یاد دورانی می افتم که با هم پشت سر گذاشته ایم به سرنوشت اعتقاد پیدا می کنم آن هم بعد از سال ها دوری...
تنها دسته از آدم هایی که هنوز همه ی جواب ها را می دانند، آن هایی هستند که هیچ وقت با سوالات رو به رو نشده اند.
فرانسس به خود جرأت داد و گفت: «فکر نمی کنم بتواند تو را از طریق رادیو ببیند.» مارگارت گفت: «با این وجود، من هنوز هم می خواهم که برایش خوشگل باشم.»
با ایران کتاب همراه شوید تا این نویسنده ی عاشق (به معنای واقعی کلمه) را بهتر بشناسیم.
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید
معرفی چند کتاب داستانی و رمان که از میان آثار متنوع و دستچین شده ، میتوانید مطمئن باشید که کتابی که در دست دارید، ارزش زمانی که برای آن صرف میکنید را دارد.
انقدر فضای داستان دلنشینه که موقع خوندن زمان از دستت در میره
برای چه سنی مناسبه؟