علامه طباطبایی تشنه آشنایی با عوالم متفاوت بود گسترۀ عالم انسانی را بسیار وسیع تر و متنوع تر از هم کسوتان خود میدید که در سنتهای فلسفی و عرفانی و کلامی رشد کرده بودند به همین علت باید برمبنای سنتی که بدان تعلق خاطر داشت زمینۀ گشوده شدن و درک دیگران را فراهم میکرد او بیش از معاصران خود به التزام به هویت خویش و درعین حال خروج از اعتقادات و التزامات خود قادر بود و میتوانست با دیگران همراهی کند تا به مناطق فکری مشترک برسند مهم ترین موضوع برای گفت و گوی متفکران برخاسته از فرهنگها و سنتهای مختلف یافتن مناطق مشترک است توان علامه برای همراهی و گفت و گو در مناطق مشترک فکر بی نظیر است. مرحوم مطهری معتقد بود عیب کار علامه در نظریه اعتباریات آن است که این نظریه در آثار قدما سابقه ندارد؛ اما به عکس این را میتوان مزیت کار علامه طباطبایی دانست. مطهری دغدغه جاودانگی اخلاق و دین دارد که البته دغدغه کلامی مهمی است؛ اما علامه دغدغه تنوع و تکثر اخلاق و دین و فرهنگ دارد که دغدغۀ فلسفی زمان ماست. اگر این دغدغه پاسخی بیابد دغدغۀ جاودانگی هم صورت دیگری پیدا می.کند میتوان دغدغهٔ جاودانگی را بعد از تأیید ،تکثر به صورت دیگری پاسخ داد. اهمیت نظریهٔ علامه بردن بحث به منطقه ای است که کف تفکر است و با این مبنا میتوان با هر متفکر دگراندیشی وارد گفت و گو شد آغاز بحث از اعتباریات، در واقع آغاز کردن از کف ،انسان یعنی از جایی است که از صرف وجود طبیعی فرامی رود و فرهنگ آغاز میشود با توجه به زمینههای پیدایش تفکر فلسفی درباره فرهنگ که از قرن هجدهم آغاز شد میتوان بحث اعتباریات علامه را آغازی برای ورود به فلسفۀ فرهنگ دانست. برای آغاز چنین بحثی باید پذیرفت که قلمرو اعتباریات همان قلمرو فرهنگ است. اگر این اصل پذیرفته شود راه برای اجزای بحث هموار میشود به همین جهت مهمترین بخش ،بحث توجه به قلمروی است که در سنت تفکر اروپایی، «فرهنگ» نامیده می شود.
کتاب ادراکات اعتباری علامه طباطبایی و فلسفه فرهنگ