یک مجسمه ی سنگی، قطعه ای از سنگ است. نمی توان سنگ را از مجسمه جدا ساخت. نمی توان گفت که آن مجسمه است ولی سنگ نیست یعنی اشاره به مجسمه اشاره به سنگ نیز هست؛ و تصور این که مجسمه چیزی غیر از قطعه ای ساخته شده از همان سنگ است، بیهوده به نظر می رسد. همان طور که در بخش های بعدی خواهیم دید، این تصور به ظاهر بیهوده، در قرن بیستم دوباره مورد توجه قرار گرفت و گیلبرت رایل با آن به مخالفت برخاست و آن را یک خطای مقوله ای نامید؛ از آن جا که دو هزار سال قبل، ارسطو به قدر کافی به این مقوله پرداخته بود، توجه دوباره ی رایل به آن، غیرضروری به نظر می رسید؛ و غم انگیزتر آن که رایل، مجسمه را تنها راهی برای توصیف سنگ می دانست؛ این نتیجه گیری نیز کم تر از تصور قبلی، بی اساس و بیهوده نبود.
ترجمه درخشان، روان و مفهوم استاد مهران داور و همچنین فلسفه عالی مل تامپسون در تحریر استادانه این کتاب فلسفه ذهن بهخصوص در مباحث دوگانهانگاری و شناختشناسی و پدیدارشناسی و سایر مباحث مربوط به فلسفه تحلیلی و ذهن ستودنی و قابل تحسینه. به علاقهمندان کتابهای فلسفی شدیداً پیشنهاد میشه.